گروه مافیایی
نورالله وثوق نورالله وثوق

دینا سورها

…........

رمز وراز

ره پنهان نازی را گرفتیم

سراغ رمز ورازی را گرفتیم

بخونی سرزمینی تشنه گشتیم

زهر سو امتیازی را گرفتیم

…....................................

بازار آزاد

حساب هر کم وتم را گرفتیم

.زمردم نان گندم را گرفتیم

زدود آتش بازار آزاد

حسابی حال مردم را گرفتیم

…...............................

فکر ویزا

دل خود را تماشایی نکردیم

گذر در مرز رویایی نکردیم

هوای دیدن آیینه داریم

ولیکن فکر ویزایی نکردیم

….......................................

روان میهن

من وتو بس که اهل خورد وبردیم

سر خودرا به میل خویش خوردیم

روا ن میهن آزاده ی را

به دست آهن وآتش سپردیم

…...................................

دیناسوررها

درین میدان یکی باتور ندیدم

بکار تک تک شان سر ندیدم

بفکر انقراض نسل خویشند

که می گوید که دیناسور ندیدم

…................................

گروه مافیایی

زهمسویی جدایی را تماشا

کمال ناروایی را تماشا

بگرد حلقه بازار آزاد

گروه مافیایی را تما شا..

….................................

دل فردا

به پیش چشم خود آور خدارا

تماشاکن محبت را صفارا

چلیپایی بکش بر دور ظلمت

به دست آور دل فردای مارا

….....................................

فرهنگ بومی

به دردی آشنایی را نبینم

یکی مرد خدایی را نبینم

ایا فر هنگ بومی محبت

برایت جای پایی را نبینم

…...................................

دستان شب آلود

دو دست باز مارا بسته کردند

در آواز ماز مارا بسته کردند

به دستان شب آلود سیاست

پر برواز مارا بسته کردند

…...............................

قرنظین.

چه گویم همرهان غافلم را

چسان گیرم سراغ منزلم را

زدست یورش ویروس نفرت

قرنطین کرده ام مرز دلم را

….....................................

طلب تنخواه

گرفتم پشت سودای شمارا

زدم دوری هوسهای شمارا

زخون لاله ها باید که پرداخت

طلب تنخواه بابای شمارا

….................................

مرده های زنده

برای گریه ها مان خنده کردند

دل مارا بخون آگنده کردند

نژاد و قوم دوری مرده بودند

رفیقان مرده هارا زنده کردند

 

wosuq@live.de


May 9th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان